دسته: Uncategorized

افسوس برای آنها که دعا نمی کنند .

افسوس برای آنها که  دعا نمی کنند .

«و اذا سئلک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان » ( بقره 186).

دعا را مغز و جانمایه عبادت توصیف کرده اند . روح نیایشگر ، روح پرتلاطم عاشقی است که همواره نیازمند و خواهنده طوفانی است . سکوت و سکون را هرگز بر نمی تابد .از طلب باز نمی ایستد و تو گویی همیشه ، از جدایی ها شکایت می کند . می خواهد و باز می خواهد . کودک را دیده اید ؟ فریاد می زند ، اشک می ریزد ، بر در و دیوار می کوبد . مدام و مستمر با تحکم ، با ناله ، با التماس و با تمنا و …

تا نگرید طفل کی نوشد لبن

تا نگرید ابر کی خندد چمن ؟

و چه بلند و زیباست این سخن :

«هیچ ملتی در تاریخ ، به سقوط و زوال قطعی در نیافتاده است ، مگر آنچه از پیش ، با ترک نیایش ، خود را برای مرگ آماده کرده است .»

دعا ، خواستن است و در راه محبوب گام برداشتن و چه تیره و سرد و خاموشند ، جانهای بی درد و منجمدی که به قول دانته نه دعا می کنند و نه نفرین !؟ او می نویسد :

«همراه ویرژل می رفتم . در بیابانی سرد و در کویری پهناور ، جماعتی دیدم که حیرت زده و سرگردان و بی هدف به گرداگرد پرچمی می دوند و خسته و درمانده ، ملتمسانه کمک می خواهند .پرسیدم : اینان کدامین طایفه اند ؟ گفت : جماعتی که در دنیا نه دعا می کردند و نه نفرین! »

دعا هم زبان عشق و نیاز است و هم اسلحه جهاد و مبارزه و هم فریاد بی نیازی و استغنا بی نیازی از غیر که :

«الهی هب لی کمالالانقطاع الیک » :خداوند کمال انقطاع را بر من ارزانی کن ، و چنان رویین تنم گردان ، که جز به تو ننگرم و جز بر تو سجده نبرم و جز تو را نخوانم  و جز در پیشگاه تو سر فرود نیاورم ، … و دعا زبان عشق و دلدادگی است ، ببینید چه می گو ید :

« وان صیرتنی فی النار مع اعدائک لا قولن انی احبک » و اگر با دشمنانت در آتشم بسوزانی ، فریاد بر آورم که دوستت دارم .

آری ، دعا قرآن ساعد است و زبان عشقی سوزان .

جسم خاک از عشق برافلاک شد  

کوه در رقص آمد و چالاک شد

امام علی در نیایش خود می گوید : ای مولا و سرور و آقای من ، آیا چهره ای را که در برابر عظمت تو ، سر بر سجده آورده است را در آتش می سوزانی ؟ و آیا زبانی را که صادقانه ذکر تو را خوانده است ؟، آتش انتقام  و خشم می گشایی ؟ هیچگاه چنین ظن و تصوری نسبت تو احساس نمی کنم ، آن چنان کریمی که چنین خبری را به ما نمی دهی ، از فرط فضل و احسان .

حالا ای آقای من ! اگر تو بخواهی بر عذابت صبر می کنم ، اما بگو چگونه شراره های آتش فراق و دوری تو را صبر کنم ؟!

دعا سلاح مومن است و شمشیر جهاد او در مبارزه با شیطان که گفته اند :

دعا جهاد در  تنهایی است و سخن گفتن در سکوت و سنگر گرفتن در شکست ، فریاد زدن در خفقان و آموختن با لبهای دوخته و سلاح گرفتن یک خلع  سلاح شده ! و این همان بعد اجتماعی دعا در لسان ائمه شیعه است که در طول تاریخ دیرپا و پرنشیب خود ، از رفتن و حرکت و جهاد بازنایستد .

و امام سجاد پس از آن همه درد و داغ  و تنهایی و اسارت و در عین چیرگی دشمن ، اینگونه دعا می کرد : خداوندا ، جمع اهریمنان را پریشان ساز و نقش شیطان  را بر آب انداز ، پناهگاهش را ویران کن و دماغش را بر خاک مذلت فرو مال .

آری در روزگار پس از شهادت و تنهایی که دارها برچیده و خون ها شسته اند و به گفته دکتر شریعتی : سالهای شوم و هولناک پس از عاشورا که هر لحظه اش سنگینی فاجعه ای را داراست … سالعای سکوت و تسلیم  که نفس ها را در سینه ها زندانی کرده اند … و از دمشق تا خراسان ، تنها شمشیر حکومت می کند و  دروغ  و دیگر هیچ … و امام سجاد تنها حتی یارای آن را که بر رنج خویش بگرید ، و حق آن را که بر سرنوشت خلق بنالد ندارد این گونه با سلاح دعا به میدان می آید :« الهم اجعلنا فی نظم اعدائه ، و اعزلنا عن عدد اولیائه !»

خداوندا به زبان  ما توش و توان بخش تا بر ضد شیطان سخن گوییم و دیگران را از وسوسه های وی بر حذر داریم و بکوشیم تا همگان به جنگ او برخیزند و پشت به پشت هم  با وی ستیزند .

و پیش از همه قرآن است که می گوید : نماز به پای دار ، نماز از هر پستی و پلشتی ، باز می دارد و همانا یاد خدا برتر و بزرگتر است و بر این روش ، پیامبر لب به دعا می گشاید و با آن همه اوج و عظمت و منزلت می گوید :

«رب زدنی تحیراً فیک ». پروردگارا ، حیرت و حیرانی مرا ، در نگاه عظمت و جلالت خوددت ، افزون فرمای .

آری ، دعا هم زبان عشق و هم فریاد استغنا از غیر خدا است و هم سلاح مبارزه ، «الدعا سلاح المومن و عمادالدین و نورالسموات و اارض » . و پایه استوار دین است و نیز روشنگر نور آسمانها و زمین و چه توصیفی گویا تر و زیباتر از نور .

رشیدالدین میبدی در تفسیر آیه الله نورالسموات و الارض می گوید :  « والنور فی الحقیقه ما ینور غیره » نور به حقیقت آن باشد که غیر را روشن کند . نور باطن ، نور توحید و معرفت است . آفتاب معرفت و نور توحید که از مطلع دل های مومنان سربرزند آن را هرگز کسوف و خسوف نبود : « ان شمس النهار تغریب بالیل و شمس القلوب لیست تغیب » یعنی : خورشید روز ، هنگام شب غروب می کند ، خورشید دل و آفتاب معرفت اما غروبی ندارد .

علم هم در کلام نبوی نوری است که بر قلب مومن می تابد ، « العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشا » و بدین سان دعا نوری است که روشنگر و منور است . نوری که نیاشگر را به کرانهای ملکوت رهنمون می شود و او را با آفریدگار ، متصل و مربوط می سازد :

 قطره دانش که بخشیدی ز پیش                                          بازگردان سوی دریا های خویش

 پس بیایید از این ماه پر فیض و برکت بهره ایی کافی ببریم نه تنها در این ماه بلکه در تمام ثانیه های عمرمان هیچ وقت از یاد خدا غافل نشویم ….

اگر بخواهیم می توانیم

دکترها به من گفتند که هیچ گاه راه نمی روم، اما مادرم گفت که من راه می روم و من حرف مادرم را باور کردم.
بگذارید داستان دختر کوچکی را برایتان بگویم که در یک کلبه محقر دور از شهر در یک خانواده فقیر به دنیا آمده بود.

زایمان، زودتر از زمان مقرر انجام شده بود و او نوزاد زودرس، ضعیف و شکننده ای بود. همه شک داشتند که زنده بماند. وقتی 4 ساله شد بیماری ذات الریه و مخملک را با هم گرفت، ترکیب خطرناکی که پای چپ او را از کار انداخت و فلج کرد. اما او خوش شانس بود چون مادری داشت که او را تشویق و دلگرم می کرد. مادرش به او گفت: “علی رغم مشکلی که در پایت داری با زندگی ات هر کاری که بخواهی می توانی بکنی، تنها چیزی که احتیاج داری ایمان، مداومت در کار، جرات و یک روح سرسخت مقاوم است.”

بدین ترتیب در 9 سالگی دختر کوچولو بست های آهنی پایش را کنار گذاشت و بر خلاف آنچه دکترها می گفتند که هیچ گاه به طور طبیعی راه نمی رود، راه رفت و 4 سال طول کشید تا قدم های منظم و بلندی را برداشت و این یک معجزه بود. او یک آرزوی باور نکردنی داشت، آرزو داشت بزرگ ترین دونده زن جهان شود اما با پاهایی مثل پاهای او این آرزو به چه معنایی می توانست باشد؟

در 13 سالگی در یک مسابقه دو شرکت کرد و در تمام مسابقات، آخرین نفر بود. همه به اصرار به او می گفتند که این کار را کنار بگذارد، اما روزی فرا رسید که او قهرمان مسابقه شد.

از آن زمان به بعد ویلما در هر مسابقه ای شرکت کرد و برنده شد.

در سال 1960 او به بازی های المپیک راه یافت، و آنجا در برابر اولین دونده زن دنیا یک دختر آلمانی قرار گرفت که تا بحال کسی نتوانسته بود او را شکست دهد. اما ویلما پیروز شد و در دو 100 متر، 200 متر، و دو امدادی 400 متر، 3 مدال المپیک گرفت.

آن روز او اولین زنی بود که توانست در یک دوره المپیک 3 مدال طلا کسب کند، در حالی که گفته بودند او هیچ وقت نمی تواند دوباره راه برود.

منبع : farsicrc.com

لبخند خدا

لوئیز زنی بود با لباسهای کهنه و مندرس، و نگاهی مغموم وارد خواروبار فروشی محله شد و با فروتنی از صاحب مغازه خواست کمی خواروبار به او بدهد. به نرمی گفت شوهرش بیمار است و نمیتواند کار کند و شش بچه شان بی غذا مانده اند.

جان لانک هاوس، با بی اعتنایی، محلش نگذاشت و با حالت بدی خواست او را بیرون کند
زن نیازمند، در حالی که اصرار میکرد گفت آقا شما را به خدا به محض این که بتوانم پول تان را می آورم
جان گفت نسیه نمی دهد.

مشتری دیگری که کنار پیشخوان ایستاده بود و گفت و گوی آن دو را میشنید به مغازه دار گفت :
ببین خانم چه می خواهد، خرید این خانم با من .
خواربار فروش با اکراه گفت: لازم نیست، خودم میدهم. لیست خریدت کو؟
لوئیز گفت: اینجاست.
” لیست را بگذار روی ترازو. به اندازه وزنش، هر چه خواستی ببر.”

لوئیز با خجالت یک لحظه مکث کرد، از کیفش تکه کاغذی در ‏آورد، و چیزی رویش نوشت و ‏‏آن را روی کفه ترازو گذاشت. همه با تعجب دیدند کفه ی ترازو پایین رفت.
خواروبار فروش باورش نشد. مشتری از سر رضایت خندید.
مغازه دار با ناباوری شروع به گذاشتن جنس در کفه ی ترازو کرد. کفه ی ترازو برابر نشد، آن قدر چیز گذاشت تا کفه ها برابر شدند.
در این وقت خواروبار فروش با تعجب و دل خوری تکه کاغذ را برداشت ببیند روی آن چه نوشته شده است.
کاغذ، لیست خرید نبود، دعای زن بود که نوشته بود:” ای خدای عزیزم، تو از نیاز من با خبری، خودت آن را بر آورده کن “
مغازه دار با بهت جنس ها را به لوئیز داد و همان جا ساکت و متحیر خشکش زد.
لوئیز خداحافظی کرد و رفت.

فقط اوست که میداند وزن دعای پاک و خالص چه قدر است …..

من، نظام، نفرت، شانس

“من می خام پولیس بشم” این جمله را پسر دایی کوچکم هر وقت من می بینه به من می گه. اما من حتی زمانی که یک بچه بودم نیز این جمله را نگفتم. 2 ماه گذشت، آموزش هم تمام شد. در تمام مدت این 2 ماه، محیط نظامی، قوانین و مقررات خشک و بی روحش را با تمام نفرت که از همه آنها داشتم تحمل کردم. اما اعتراف می کنم که شانس با من همراه بود چون مرکز آموزش در شهر خودمان بود (شاید یکی از بزرگترین نقص های بیشمار این وبلاگ این باشه که هیچ اطلاعاتی خاصی از نویسنده آن در خود وبلاگ نیست، پس می گویم که من اهل تبریز هستم و آموزش را در مرکز آموزش ولیعصر(عج) تبریز بودم)، و واقعا فرماندهان خوبی داشتیم هم فرمانده گروهان، هم فرمانده گردان و تقریبا بسیار خوب با من راه آمدند. با منی که  یک سرباز بی استعداد بودم یا یک سربازی که  نمی خواست خودش را با محیط وفق دهد و همه پیامدهای آن را قبول می کرد پس بی استعداد بنظر می آمد البته گزینه دوم، گزینه نزدیگ به واقعیت است. من در این 2 ماه خودم را با محیط نظامی و قوانین آن وفق ندادم اما 18 ماه هنوز در بیش است، 18 ماهی که دیگر در شهر خودم نیستم، 18 ماهی که شاید در تهران باشم . 24 ساعت زمانی کافی است، برای روزی بزرگ داشتن فکر کنم جمله ای مشابه این در یکی از شعرهای احمد شاملو بود پس 18 ماه زمانی بسیار کافی است که من یک نظامی خوب بشوم و شاید زمانی کافی باشد که نظام را با خودم وفق دهم پس باید منتطر باشم و نتیجه را نگاه کنم. البته جا دارد از اینجا از فرماندهان خودم واقعا تشکر و قدردانی کنم و برای آنها آرزوی موفقیت یعنی ستارهای بیشتر و بزرگتر در نظامی گری و سلامتی و بهروزی در کل زندگی کنم. 

سلام به همه دوستان، شارپدیا عزیز من جمله این نیز بگذرد را واقعا قبول دارم ولی دعا کنید زود بگذرد.

کارآفرین کیست و ویژگیهای آن…

کارآفرینی موتور توسعه اقتصادی است . کارآفرینی فرزند ایده های تجاری جدید است و همواره در سیمای کسب و کارهای نو تجلی می کند . اما شکفتن ایده های نو ، اغلب نیازمند استفاده از تکنولوژی های جدید است و اصطلاحا به کارآفرینی تکنولوژیک منجر می شود . در آستانه هزاره سوم میلادی فرآیند تغییر و تحول مستمر و پرشتاب از عمده ترین جریانهای حاکم بر حیات بشری و از مهمترین مشخصات بارز آن به شمار می رود و فرآیند کارآفرینی و خلاقیت که اساس و بستر ساز تغییر و تحول و دگرگونی است در این خصوص نقش بسیار بنیادین و تعیین کنننده ای ایفا میکند . افراد و جوامعی که نتوانند خود را با ایام تحولات پرشتاب همگام کنند دچار حالت ایستایی و سکون شده بی شک در آینده حضور فعالی نخواهد داشت .لذاما باید با علم کامل به اینکه بزرگترین سرمایه انسان جهان است و بزرگترین سرمایه انسان وقت اوست ، از وقت خود نهایت استفاده را در جهت ابداعات ، اختراعات ، نوآوری و خلاقیت استفاده نموده و کسب و کار خود را به شکوفایی و به سیر صعودی سوق دهیم.

کارآفرین کیست ؟ کارآفرین کسی است که منابع لازم را برای شروع و یا رشد یک کسب و کار جدید بسیج میکند  و یا در جهت کاربردی و تجاری کردن ایده و فکر خود  و یا ایده دیگران تلاش میکند و بر نوآوری و توسعه فرآیند ، ارائه محصول ، خدمات  و یا روشهای جدید متمرکز میکند.

کارآفرینان در عمل چه کاری را انجام می دهند ؟

از موقعیتهای محیط آگاه می شوند .

  1. برای استفاده از این موقعیتها خود را در خطر می اندازند .
  2. برای انجام کار سرمایه تولید می کنند .
  3. کارآفرین نو آوری دارد .
  4. کار و تولید را نظم می بخشد.
  5. تصمیم میگیرد.
  6. برای آینده برنامه ریزی میکند.
  7. محصولات و تولیدات خود را با سود می فروشد.( به دنبال منافع مادی هستند).

مفهوم واژه کارآفرینی  چیست ؟به معنای متعهد شدن است ، کارآفرین کسی است که  متعهد می شود مخاطره های یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی ، اداره و تقبل کند.

کارآفرینی چیست ؟ فرآیندی است که منجر به ایجاد رضایتمندی و یا تقاضای جدید می گردد ، کارآفرینی عبارتست از فرآیند ایجاد ارزش از راه تشکیل مجموعه منحصر به فردی از منابع به منظور بهره گیری از فرصتها کارآفرینی یعنی آگاهی از فرصتهای سود آور و کشف شده.

اهمیت و نقش کارآفرینی ؟ مطالعات نشان می دهد که از نظر برخی از اقتصاددانها و صاحب نظرها و دانشمندان مدیریت ، موتور حرکت و رشد اقتصاد یک جامعه کارآفرینان هستند که در محیطی رقابتی و در شرایط عدم تعادل جامعه را به حرکت در می آورند و توسعه می بخشند . کلید موفقیت کارآفرینی ، یافتن روشهای خلاقانه ای است که با بکارگیری تکنولوژی جدید یا  بازاریابی  بهتر ، سریعتر و کم هزینه تر کالاهای جدید ، خواسته های بشری را به نحو احسن برآورده می سازند . این به معنای تولید کالای موجود با هزینه های کمتر یا ارتقا کیفیت آنها و یا به معنای ایجاد  بازارهایی برای کالاهای کاملا جدید است . اهمیت کارآفرینی از نظر ایجاد اشتعال مترادف ایجاد اشتغال نیست . کارآفرینی در واقع فرآیند ایجاد و تاسیس کسب و کار و یا سازمان  جدید است ، اما یکی از اثرات قابل توجه آن ایجاد اشتغال است .

نقش و ویژگیهای کارآفرینان در جامعه :  کارآفرینان به عنوان موتور توسعه اقتصادی ، نقشها و ویژگیهای مختلف و متنوعی را در جامعه ایفا می کنند که هر یک از اهمیت و ویژگیهایی برخوردار است . از طرفی هر کارآفرین بالقوه یا بالفعل ، به یک نسبت از این ویژگیها و قابلیتها برخوردار نیستند .

 مهمترین  ویژگیها و نقشهای  کارآفرینان  : نوآوری ، خلاقیت ، مخاطره پذیری ، اعتماد به نفس ، دانش فنی ، استقلال ، هدفگرا ، مرکز کنترل داخلی ، عکس العمل مثبت نسبت به مشکلات و موانع  ، توانایی به ایجاد ارتباط و تمایل به مسئولیت پذیری .

نقش و آثار کارآفرینان در جامعه :  عامل اشتغال زدایی ، عامل ترغیب و تشویق سرمایه گذاری ، عامل تعادل در اقتصادهای پویا ، عامل تحول و تجدید حیات ملی ومحلی ، عامل تولید همانند زمین ، نیروی کار و سرمایه ، عامل سامان دهی و سازماندهی  منابع و استفاده اثربخش از آنها ، عامل انتقال تکنولوژی ، عامل شناخت ، ایجاد و گسترش بازارهای جدید ، عامل نوآوری و روان کننده تغییر ، عامل کاهش بوروکراسی اداری ، عامل تحریک و تشویق حس رقابت ، عامل یکپارچگی و ارتباط بازارها می باشند .

سه وظیفه اساسی همه کارآفرینان موفق از نظر کی یولوف چیست ؟ 1- نوآوری (کارآفرینان باید فرصتهای تجاری ناشی از تغییرات در تقاضا و فناوری جدید را شناسایی کند ) . 2- سرمایه گذاری (توانایی و تمایل به یافتن و فراهم کردن سرمایه مخاطره آمیز برای یک شرکت ) . 3- مدیریت ( هنگامی که شرکت تایید شده است ).

تاثیرات اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و اخلاقی کارآفرینی : خلق ارزش و ارزش آفرینی در جامعه از تاثیرات اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و اخلاقی کارآفرین است و به محض نهادینه شدن فرهنگ کارآفرینی در جامعه  به جای تمرکز  بر اشتغال و اشتغالزایی به ابتکارزایی توجه می شود تا بستری برای فرصت طلبان اقتصادی به نام کارآفرینان  مهیا نشود ( خلق ارزش و ارزش آفرینی و ابتکار زایی از تاثیرات اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و اخلاقی کارآفرین است  ) .

وظایف هشتگانه کارآفرین چیست ؟  1- از موقعیتهای محیط آگاه می شود . 2- برای استفاده از این موقعیتها خود را به خطر می اندازند . 3- برای کار سرمایه گذاری می کند . 4 – نو آوریها را معرفی می کند . 5 – کارو تولید را نظم می بخشد . 6 – تصمیم می گیرد . 7- برای آینده برنامه ریزی می کند . 8- محصولات خود را با سود می فروشد .

ضرورت کارآفرینی در شرکتها و سازمانها چیست ؟ امروزه بسیاری از شرکتها به لزوم کارآفرینی شرکتی پی برده اند . در واقع این گونه گرایش در استراتژی . در پاسخ به سه نیازی است که بر شرکتها تحمیل گردیده است .1 – افزایش سریع رقبای جدید 2 – ایجاد حس بی اعتمادی نسبت به شیوه های مدیریت سنتی در شرکتها 3 – خروج بهترین نیروهای شرکتها و اقدام آنها به کارآفرینی مستقل .

رویکردهای رفتاری کارآفرینی چیست ؟ برخلاف رویکرد  روانشناختی که بر ویژگیهای شخصی فرد تاکید دارد ، رویکرد رفتاری بر فعالیتهای کارآفرین تاکید دارد . در این دیدگاه ویژگیهای شخصیتی کارآفرین تابع اصول رویکرد رفتاری و به دنبال یافتن به این سوال می باشد که چگونه یک شرکت نوپا به وجود می آید ، تاسیس و ایجاد یک شرکت نوپا ، فرآیند پیچیده ای  است که از عوامل زیادی تاثیر می پذیرد ، کارآفرین کسی نیست که به طور ثابت وجود خارجی داشته باشد بلکه کارآفرین نقشی است که افراد به منظور ایجاد شرکتهای نوپا به عهده می گیرد و علاوه بر ویژگیهای شخصیتی در این دیدگاه طیف وسیع دیگری از ویژگیهایی همچون سن ، تحصیلات ، خانواده ، کودکی و عوامل تجربی همچون پذیرش الگوی نقش ، نارضایتی شغلی ، اخراج از کار نیز مورد توجه قرار می گیرد .

انگیزه پیشرفت کارآفرینان چیست ؟ اساسا نیاز به پیشرفت بستگی به کنش و واکنش شخصیت و محیط بلافصل دارد ، معمولا افرادی که نیاز به پیشرفتشان کمتر از شکستشان باشد از پذیرش مسئولیت اجتناب می کنند و از قرار گرفتن در وضعیتهای رقابتی و سنجشی ( مسابقه ، برد و باخت ) می پرهیزند به همین ترتیب کارهایی را انتخاب می کنند که با ریسک خیلی بالایی همراهند یا اصلا ریسکی ندارند . در حالی که کارآفرینان کارهایی را انتخاب می کنند که دارای سختی و ریسک متوسط باشد . شیوه مکللند در مورد انگیزش پیشرفت از این عقیده نسبتا پیش پا افتاده نشات می گیرد که عده ای از مردم از کسب موفقیت شاد می شوند یا مایلند خوب کار کنند یا اینکه بهترین باشند ، این موارد تا بحال اساس تحقیقات در مورد نیاز به پیشرفت بوده است ، مکللند به مرور گرایش یافت تا پیامدهای اجتماعی وجود تعداد زیادی از افراد را بررسی کند که میل به پیشی گرفتن بر پیشرفتهای پیشین ، منبع لذت و شادی آنهاست . تحقیقات مکللند نشان می دهد که افراد واجد نیاز به پیشرفت بالا در محیطهایی پرورش یافته اند که از آنها انتظار کفایت و لیاقت بیشتری بوده است ، در سنین پایین به آنها استقلال داده اند تا سلطه گرایی پدری اندکی داشته اند و از سلطه گری مادری عاری بوده اند.

تاثیرات کارآفرینی بررشد و توسعه اقتصادی چگونه می باشد ؟ 1- موجب ایجاد اشتغال در جامعه می شود . 2- موجب توزیع متناسب در آمد می شود  و بحرانهای اجتماعی را آرامش می بخشد . 3- کیفیت زندگی را بهبود می بخشد . 4- موجب بهره وری و استفاده بهینه از منابع موجود و فعال شدن آنها در راستای بهره وری ملی می شود .. 5- موجب سود اجتماعی و اقتصادی در جامعه می شود .

 

 

شاید این جمعه بیاید … شاید

شاید این جمعه  بیاید … شاید

چند شاخه گل از باغچه چیده ام ، حیاط را آب پاشی کرده ام . حالا زمین بوی خاک باران خورده را می دهد.

به آسمان نگاه می کنم ، لکه های ابر سرگردان و حیرانند ، اما آسمان ابری نیست من هم سرگردان و حیرانم ، چون به انتظار نشسته ام . شاید این جمعه  بیاید … شاید

گلهای یاس را در کاسه سفالی ارغوانی در آب شناور کرده ام و آینه و قرآن را هم کنار کاسه ی آب گذاشته ام ، باید از درخت سیب سرخی بچینم می گویند سیب سرخ مسافر رفته را به مقصد باز می گرداند شاید این جمعه  بیاید … شاید

باید کاری کرد .همه ی حرفهای دلم را به آب و گلهای یاس می گویم . می دانم که او می شنود . نسیمی می وزد و عطر آرزوهای من با بوی یاسهای سپید در فضا پراکنده می شود ، قاصدکی روی کاسه ی آب می نشیند .

او اینجاست ، حضورش را احساس می کنم .کاش این جمعه بیاید و همه ی شاخه ها پر از سیبهای سرخ شود . من با سیب سرخی در دست و ظرفی پر از آب و یاس کبود در را باز می کنم و مسافر رفته را در کوچه باغی سرسبز می بینم .

نوری است که از انتها می آید و بعد دلم روشن می شود . میدانم که می آید . دل پر از انتظارم می گوید  که می آید شاید همین جمعه بیاید مهدی جان بیا …..

تو یعنی باران

چترها را باید بست

زیر باران باید رفت

باران را باید چشید

باران یعنی رحمت خدا

باران تویی که بواسطه تو رحمت معبود نصیب ما می گردد

می گویند آن هنگام که تو می آیی رحمت خدا ا از هر سو ساری و جاریست…

بیا و با خود رحمت بی پایان او را به همراه بیاور

آنروز که تو می آیی فرشتگان صف خواهند بست

برای درود بر فرزند آبها و آیینه ها

پس تورا در زلالی آب ، شفافی آیینه ها می جویم

می گویند از جانب شهری می آیی که حرمتش را آسمانیان دانند

و من  از این روست که نمازم را به پیشگاه خدا بدان سوی می خوانم

می گویند با همان اسبی خواهی آمد که روزی مولای عشق راکب آن بود

جان من قربان آن سواره که تو باشی

می گویند وقتی تو بیایی عدل و داد همه جا را فرا می گیرد

آنروز حتی مرغکی دانه اضافه تر از حق خویش نخواهد خورد و نخواهد خواست

ای کاش آنروز من هم مرغ عشقی باشم در قفست.

 

مولفه چیست ؟

 

مولفه چیست ؟

مهندسی نرم افزار پیشرفت زیادی در طول 30 سال اخیر با اختراع نمودن تکنولوژیهای ابتکاری و نو ، بکارگیری برنامه نویسی ساختیافته ، تکنولوژی CASE ، تکنولوژی شی گرا داشته است .  با  اینحال روش اساسی توسعه نرم افزار ثابت باقی مانده است  که برنامه نویسان کدها را خط به خط تا پایان یافتن آن می نویسند.

تغییرات اساسی در توسعه نرم افزار به صورت زیر معرفی شده است :

1.       بایستی شیوه کد نویسی خط به خط با توسعه مبتنی بر مولفه جایگزین شود.

2.       بایستی روش دستی توسعه نرم افزار توسط متدهای مهندسی جایگزین شود.

3.       بایستی برنامه نویسی مبتنی برنحو یا گرامر (Syntax   ) با اسمبل کردن یا ترکیب نمودن مولفه های مبتنی بر واسطها و معانی ( Semantic )  جایگزین گردد. بدیهی است تا زمانیکه ما نتوانیم روشهای رسمی و سیستماتیکی به سمت توسعه نرم افزار مبتنی بر مولفه را کشف کنیم این چنین تغییرات اساسی رخ نخواهد داد. مولفه های نرم افزاری در روشهای مختلف از نقطه نظر ساده تا مشکل تعریف شده است .

چهار تعریف از مولفه های نرم افزاری اولین بار در کارگاه بین المللی CBSE در آوریل 1998 به صورتهای زیر ارائه شده است :

o        مولفه یک قطعه تقریبا مستقل و قابل تعویض یک سیستم است که وظیفه مشخصی را در زمینه ای که معماری آن به خوبی تعریف شده است  را انجام می دهد (  Philippe Krutchen Rational Software ) .

o        مولفه های نرم افزاری زمان اجرا  بسته ای از یک یا چندین برنامه های مدیریت شده به عنوان یک واحـد می باشند که بـه طـور پویا می تواند به برنامـه مقید (متصل)  شود. و از طـریق واسطـهای مـستند شده که در زمان اجـرا کشف می شود در دستـرس قـرار مـی گیرد.( Gartner Group ).

o        مولفه های نرم افزاری  واحدی از ترکیب واسطهای معین و وابستگیهای مفهومی صریح و روشن می باشند که به  صورت قراردادی مشخص شده اند . مولفه نرم افزاری می تواند به  طور مستقل توسعه یابد.(Clemens Szyperski) .

o        مولفه تجاری ،پیاده سازی نرم افزاری یک فرآیند تجاری یا راه کار تجاری را ارائه می کند که شامل شرح ، پیاده سازی و توسعه نرم افزار می باشند که به عنوان یک قطعه قابل استفاده مجدد از یک سیستم بزرگتر می باشد . ( Wojtek Kozaczynski SSA )  .

در نهایت یک تعریف کلی از یک مولفه به شرح زیر می باشد :

” مولفه های نرم افزاری یک قطعه جامع و قابل توسعه می باشدکه عملکردش به خوبی تعریف شده است و از طریق واسطها با دیگر مولفه ها  می تواند ترکیب شده و با همدیگر در تعامل باشند .”

مولفه های سخت افزاری و نرم افزاری  :

در طول 50 سال گذشته  تکنولوژی تولید سخت افزار کامپیوتری  اساسا تغییر کرده است تراشه های مجتمع (IC)  و مدارهای مجتمع با مقیاس زیاد (VLSI )، بلوکهای سازنده اساسی هستند که سریعترند و هزینه کمتری را در بر دارند .در مهندسی سخت افزار روش مبتنی بر مولفه به طور گسترده در ساخت قطعات جدید مورد استفاده قرار گرفته است ( یعنی استفاده از قطعات سخت افزاری از پیش ساخته شده ).

 

   مهندسین سخت افزار نیاز دارند که بازدهی طراحی را  با مونتاژ نمودن بلوکهای قابل استفاده مجدد از قبیل : Microprocessor ، DSP ، on chips encryption /decrepti و غیره بدست بیاید.  روش مبتنی بر مولفه  ، کیفیت و قابلیت اعتماد محصولاتی که هر کدام از مولفه هایش به خوبی تست شده است را افزایش می دهد . هر چند که ، تغییر چشمگیری در تولیدات نرم افزاری وجود نداشت . هر مـحصول نرم افزاری جـدید نیاز به طـراحی داشت و برنامه نویسان کد منبع را خط به خط می نوشتند تا اینکه برنامه تمام شود . پیشرفت بزرگ توسعه نرم افزار در طول 50 سال گذشته از برنامه نویسی خط به خط با استفاده از کد ماشین تا برنامه نویسی خط به خط با استفاده از زبانهای برنامه نویسی سطح بالا صورت گرفت . زبانهای برنامه نویسی سطح بالاچندین مزایای مهم را عرضه کرد که بازدهی برنامه نویسی را در نتیجه گرد آوری تکنیکها ( اصلاح کرد ) پیشرفت داد .

چه تفاوتهایی بین مولفه های سخت افزاری و نرم افزاری وجود دارد ؟

منطقا ، سخت افزار و نرم افزار کامپیوتر در قابلیت محاسبه شان مشابه هم هستند . بدین معنی که هر عملی که توسط نرم افزار انجام می شود می تواند به طور مستقیم با سخت افزار ساخته شود. از طرف دیگر هر دستوری که توسط سخت افزار اجرا می شود ، می تواند توسط نرم افزار شبیه سازی شود . به طور نمونه مولفه های سخت افزاری  IC  ها هستند که در برگیرنده مدارهای مجتمع با مقیاس متـوسط (MSI ) ، مدارهای مـجتمع با مـقیاس زیاد ( LSI)  و مـدارهای مجتمع با مقیاس خیلی زیاد ( VLSI  ) هستند. اینها مولفه های مفیدی هستند به خاطر اینکه مدارهای منطقی توابع ورودی و خروجی شان به خوبی تعریف شده و نیازی ندارند که به طور مستقیم با دنیای بیرون در تعامل باشند  و ارتباط بین مولفه های سخت افزاری توسط گذرگاه سیستم فراهم شده است. در مورد مولفه های نرم افزاری برخی مشکلات وجود دارد ، یکی اینکه نمی توان این مولفه ها را به سادگی توابع ورودی و خروجی بیان کرد و دیگر اینکه برخی از مولفه های نرم افزاری بایستی با کاربران  دیگر  وسیله های فیزیکی که در محیط موجود هستند تعامل داشته باشد . به همین دلیل آنها را نمی توان به سادگی سخت افزار تلقی نمود. مهم است ذکر این نکته که مدلهای کامپیوتری  که به خوبی تعریف شده اند وجود دارند مثل جبر بولی برای طراحی مدار در ساختن مولفه های سخت افزاری. جبر بولی روش مقرون به صرفه ای برای توصیف توابع مداربندی دیجیتالی فراهم می کند .یک تابع مطلوب داده می شود ، جبر بولی می تواند برای توسعه ، پیاده سازی ساده شده ای را که از طریق قوانین جبری عمل می کند ، بکاربندد.

مدل کامپیوتری برای مهندسی نرم افزار مبتنی بر مولفه چیست؟

بدیهی است که یک مدل کامپیوتری برای توسعه نرم افزار مبتنی بر مولفه مشابه جبر بولی که برای مهندسی سخت افزار مبتنی بر مولفه استفاده می شود مورد نیاز است . منطق (Hoar) هوار یک قاعده ای را برای بازبینی صحت برنامه ، مبتنی بر ساختار برنامه ، پیش شرطها و پس شرطها ارائه می کند .همانطور که ما از زبانهای برنامه نویسی خط به خط به سمت توسعه مبتنی بر مولفه حرکت می کنیم یک قاعده ای را برای بدست آوردن رفتار ( Behavior )  مولفه ها و اطمینان از صحت تعاملات مولفه ها نیاز داریم.

تفاوت مولفه های سخت افزاری و نرم افزاری   به دو دلیل مقید و محدود شده اند :

ü       اول اینکه برخلاف تراشه های حافظه که به طور فیزیکی در هر زمان تولید می شوند تولید مولفه های نرم افزاری با نسخه های متفاوت ، تکثیر (نسخه برداری  ) دقیق در هر زمان است .

ü       دوم اینکه محیط مولفه های نرم افزاری به طور محتمل برای هر استقرار ( نصب ) جدید تغییر می کند .

بالاخره جنبه موقتی شبیه فرسودگی یا زوال فیزیکی در مولفه های نرم افزاری ملاحظه نمی شود . این تفاوت خیلی مهم است مخصوصا زمانیکه ما مسئله  تضمین کیفیت را برای توسعه مبتنی بر مولفه در نظر می گیریم .

 برای نمونه ، قابلیت اعتماد مولفه های سخت افزاری تابع چهار عامل زیر می باشد :

1. خطا در طراحی

2.       خطا در تولید

3.       نقص فیزیکی

4.       فرسودگی فیزیکی و شیمیایی

 

قابلیت اعتماد مولفه های نرم افزار فقط تابع یک عامل هست: آن هم خطا در طراحی (برای هر مولفه نرم افزاری پیاده سازی آن به عنوان قسمتی از طراحی در نظر گرفته می شود) به خاطر اینکه نرم افزار فرسوده نمی شود.

 

تفاوتهای ساختمانی مغز مرد و زن :

تفاوتهای ساختمانی مغز مرد و زن :

پژوهشگران عصب شناسی ، مغز زنان و مردان را در دستگاه ام.ار.آی گذارده و واکنشهای مغز آنها را مورد تحقیق قرار داده اند . در مغز زنان اتصال ها و ارتباط های بیشتری بین دو نیمکره چپ و راست وجود دارد که به آنها این توانایی را می دهد تا از مهارت گفتاری بهتری نسبت به مردان برخوردار باشند . از طرف دیگر در مردان  ارتباط کمتری بین دو نیمکره مغزشان  وجود داشته و به آنها این قابلیت را می دهد تا مهارت بیشتری در استدلالهای انتزاعی و هوش دیداری و فضایی داشته باشند . در خصوص وظایفی که توانایی جسمی می طلبند مغز مردان بهتر عمل می کند .مغز مردها تخصصی تر است.این صرفا به این معنا ست که تقسیم کار صورت گرفته است . به عبارت دیگر ، نیمکره راست مغز مردها با عملکرد های بینایی و فضایی سروکار دارد فعالیتهایی نظیر کسب مهارتهای فیزیکی ، تطابق های چشمی و ماهیچه ای . در حالی که نیمکره چپ به مهارتهای کفتاری و شناختی اختصاص یافته است ، مهارتهایی نظیر بیان احساسات و درک مسائل انتزاعی است .از طرفی مغز زنها عمومی تر است به این معنا که هر دو نیمکره راست و چپ مغز زنها با هم روی مشکلات کار کرده و هر دو عملکردهای مشابه دارند و تقسیم کار صورت نگرفته . به همین دلیل است که بعضی از مردم احساس می کنند مردها در مقایسه با زنها از سرعت تصمیم گیری و قابلیت درک بیشتری برخوردارند . از جنبه دیگر اگر یکی از نیمکره های مغز زنی آسیب ببیند ، نیمکره دیگر قادر به کپی کردن تمامی قابلیتهای نیمکره تخریب شده است ،می تواند مسئولیت تمامی کارها و عملکردهای زندگی او را به عهده بگیرد اما نظیر این حالت در خصوص مردان صادق نیست چنانچه نیمکره چپ وی بواسطه سکته مغزی آسیب ببیند ،این امکان وجود دارد که توانایی تکلم را از دست بدهد چراکه نیمکره راست مغز آنها تنها می تواند عملکردهای بینایی و فضایی را سازماندهی کند . قابل ذکر است میزان سلولهای مغز مردان 4 درصد بیشتر از زنهاست و مغز آنان 100 گرم سنگین تر است .

خداحافظ اجباری

خیلی وقت که مثل یک سایه پشت سرم بود، تو این سالها خیلی سعی کردم بین خودم، اون فاصله بیاندازم ولی گاهی به من خیلی نزدیگ می شد ولی من همیشه بطریقی ازش دور می شدم  و این نوسان همیشه بین ما دوتا بود تا اینکه ایندفعه به من رسید و از منم جلو زد و اینبار من باید پشت سر او حرکت کنم، پس باید اثاثم جمع کنم و ساکم راببندم تا هر جا که گفت بروم چونکه باید بروم، آخه اسمش بقول قدیمی ها اجباری است. دوستان من روز شنبه تاریخ اعزامم به خدمت سربازی است و شاید تا یک مدت خود من اینجا نباشم، ولی از یکی از دوستانم خواهش کردم که به جای من بنویسند که فکر کنم کیفیت مطالب با ورود ایشان خیلی بهتر از نوشته های قبلی بشود و از ایشان بخاطر قبول کردن این پیشنهاد واقعا تشکر می کنم.

پس فعلا از اینجا از همه دوستانم خداحافظی می کنم و برای همه آنها آرزوی موفقیت می کنم.

 

(اینم برای یک دوست با اینکه می دانم هیچ وقت به اینجا سر نمی زند، می خاستم توی پست هجرت و حافظه قرار بدهم که نشد: دوست داشتن دلیل نمی خواهد بلکه دل می خواهد.)

هجرت و حافظه

همیشه به دنبال دلیلی هستیم تا کسی را دوست بداریم، به یادش بیافتیم و…. و دوباره من دلیلی دارم تا به یاد کسی بیافتم  که کسی بود، نه بخاطر اینکه اسمش دکتر علی شریعتی بود بلکه بخاطر اینکه در کلامش و تفکرش می توان زیبایی را دید و حس کرد.

می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند
ستایش کردم ، گفتند خرافات است
عاشق شدم ، گفتند دروغ است
گریستم ، گفتند بهانه است
خندیدم ، گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم !