امروز چند بار اشتباه كردم؟
ميدانم هيچ صندوقچهاي نيست كه بتوانم رازهايم را توي آن بگذارم و درش را قفل كنم. چون تو همه قفلها را باز ميكني. ميدانم هيچ جايي نيست كه بتوانم دفتر خاطراتم را آنجا پنهان كنم؛ چون تو تكتك كلمههاي دفتر خاطراتم را ميداني…
حتي اگر تمام پنجرهها را ببندم، حتي اگر تمام پردهها را بكشم، تو مرا باز هم ميبيني و ميداني و ميداني كه نشستهام يا خوابيده و ميداني كدام فكر روي كدام سلول ذهن من راه ميرود.
تو هر شب خوابهاي مرا تماشا ميكني، آرزوهايم را ميشمري و خيالهايم را اندازه ميگيري.
تو ميداني امروز چند بار اشتباه كردهام و چند بار شيطان از نزديكيهاي قلبم گذشته است.
تو ميداني فردا چه شكلي است و ميداني فردا چند نفر پا به اين دنيا خواهند گذاشت.
تو ميداني من چند شنبه خواهم مُرد و ميداني آن روز هوا ابري است يا آفتابي.
تو سرنوشت تمام برگها را ميداني و مسير حركت تمام بادها را.
و خبر داري كه هر كدام از قاصدكها چه خبري را با خود به كجا خواهند برد.
تو ميداني، تو بسيار ميداني…
خدايا ميخواستم برايت نامهاي بنويسم. اما يادم آمد كه تو نامهام را پيش از آن كه نوشته باشم، خواندهاي… پس منتظر ميمانم تا جوابم را فرشتهاي برايم بياورد.
(از طرف دوست خوبم احمد موفقی)
سلام خوبین؟واااااااااااااااااای خدا چقدر ما رو دوست داره حتی یه لحظه هم ازمون غافل نمی شه!!!خیلی دوست داشتنیه بی نظیره .با آرزوی بی نهایت شدنه شما در ساله جدید.راستی می تونید کمکم کنید یه موضوع واسه سمینارم انتخاب کنم راجع به مهندسی نرم 2 ؟دوباره راستی به بلاگه من خوش اومدید:)