حقارت

هفت جا ، نفس خويش را حقير ديدم :

نخست ، وقتي ديدمش که به پستي تن مي داد تا بلندي يابد.

دوم ، آن گاه که در برابر از پا افتادگان ، مي پريد. 

سوم ، آن گاه که ميان آساني و دشوار مختار شد و آسان را برگزيد. 

چهارم ، آن گاه که گناهي مرتکب شد و با بادآوري اين که ديگران نيز همچون او دست به گناه مي زنند ، خود را دلداري داد. 

پنجم ، آن گاه که از ناچاري ، تحميل شده اي را پذيرفت و شکيبايي اش را ناشي از توانايي دانست. 

ششم ، آن گاه که زشتي چهره اي را نکوهش کرد ، حال آن که يکي از نقاب هاي خودش بود. 

هفتم ، آن گاه که آواي ثنا سرداد و آن را فضيلت پنداشت.

2 comments on “حقارت

Comments are closed.