اینجا بروزرسانی شد

پرودگارا

به من آرامش ده

تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم

دلیری ده

تا تغییر دهم آنچه را که می توانم تغییر دهم

بینش ده

تا تفاوت این دو را بدانم

مرا فهم ده

تا متوقع نباشم دنیا و مردم آن

مطابق میل من رفتار کنند.

متن بالا را جبران خلیل خلق کرده است، اما نمی دانم آنرا در کدام کتاب برای ما به یادگار گذاشته است، اما می دانم آنرا از تابلوی که روی میزم هست برای شما می نویسم، تابلوی که یک دوست برایم به یادگار گذاشته است، دوستی که شاید گفته هایش و خاطراتش را زود فراموش می کند. اما یک دوست هر کجا باشد و هر گونه که باشد، برای من تا آخر یک دوست است (حتی دوست مشترکمان).  دوستانم هر کجا که هستید، هر کجا باشید،  زندگی توام  با رضایت و موفقیت برای شما آرزومندم.

چند قطعه دیگر از جبران خلیل، که آنها را در کتاب ماسه و کف به یادگار گذاشته است:

بینوایی آن است که دست خالی ام را جلوی مردم دراز کنم و کسی چیزی در آن نگذلرد. اما ناامیدی آن است که آن را در حالی که پر است، دراز کنم و کسی چیزی را از آن برندارد.

به من می گویند یک گنجشک در دست بهتر از ده گنجشک روی درخت است.

اما من به آنها می گویم: « یک گنجشک روی درخت بهتر از ده تا در دست است.»

کوشش در طبیعت چیزی نیست جز گرایش از بی نظمی به سوی نظم (اما به قول یک دوست، بی نظمی حالت خاصی از نظم است که ذهن ما نمی تواند الگویی برای آن پیدا کند.)

پرودگارا! دشمنانی ندارم، ولی اگر لازم است برای من دشمنی وجود داشته باشد، خداوندا قدرت او را نظیر قدرت خود من قرار بده تا غلبه و پیروزی تنها از آن حق باشد.

هنگامی که زندگی به من طلا ارزانی می کند و من به تو تقره می دهم، چقدر حقیر هستم. با این وجود تو مرا بخشنده به شما می آوری!