برچسب: راه تویوتا

رقص فیل ها

اسم کتاب “رقص فیل ها ” را بارها شنیده بودم و یا در نوشته های دوستهای دیگران درباره آن خوانده بودم. ولی تا به حال شانس مطالعه آن را پیدا نکرده بودم. تا هفته قبل که برای خرید کتابی به کتابفروشی رفته بودم و از پیدا کردن آن ناامید شده بودم، که اتفاقی کتاب “رقص فیل ها ” را مشاهده کردم و شانس خواندن این کتاب بزرگ را به خود دادم. واقعا تا جای که کتاب را مطالعه کرده ام جالب و آموزنده بود. شاید خوشایند بودن بیش از حد کتاب برای من، جملات و عقاید آقای لویی گشنر در همان چند ده صفحه اول بود که مرا به ادامه مطالعه کتاب تشویق می کرد. جملاتی و عقایدی که واقعا بارها درباره آنها فکر کرده و مطالعه کرده بودم. شاید یکی از همان جملات که واقعا از خواندن آن لذت بردم و در واقع چکیده نیم سطری از پست قبلی من بود، را در پایین ذکر می کنم:

من بر پایه اصول، نه روش ها مدیریت می کنم.”

واقعا جمله ای بزرگی است که باید درباره آن اندیشید. اجازه بدهید باز روی هدف پست قبلی تاکید کنم ولی اینبار با ذکر مثالهای از کتابهای رقص فیل ها و راه تویوتا. (جای کتاب “ساختن برای ماندن” در این پست بسیار خالی است، چون این کتاب را به یکی از دوستان امانت داده ام )

رقص فیل ها، جمله اول فصل چهارم : موضوع حیاتی این بود که من از دفتر بیرون بزنم و به میدان بروم. نمی خواستم درک و دریافت من از شرکت بر پایه و تحت تاثیر و گفته ها و گمان های کارکنان دفتر مرکزی باشد.

راه تویوتا، فصل هیجدم، اصل دوازدهم : برای شناخت کامل وضعیت، خودتان بروید و از نزدیک همه چیز را ببینید (گنچی گنباتسو)

هر دو جمله بی شک معنای مشترکی دارند، حال مهم نیست که این جمله را لویی گشنر بیان کرده باشد یا تائیچی اونو. مهم این است که از این اصول استفاده کنیم و مهم نیست که گفته شود این قسمتی از راه تویوتا است یا هر اسم دیگری.

رقص فیل ها، فصل هفتم : چنان چه امروز از من بپرسند به کدام یک از دست آوردهایم بیش از همه افنخار می کنم. به شما خواهم گفت به این دستاورد که وقتی استعفا می دهم جانشین من و همه ی مدیران واحدهای اصلی شرکت از کارکنان قدیمی ای بی ام هستند.

راه تویوتا، فصل پانزدهم، اصل نهم : رهبرانی را پرورش دهید که کاملا کار را درک می کنند، فلسفه آن را زنده نگه می دارند و آن را به دیگران نیز آموزش می دهند.

باز دو جمله با معنای مشترک.

اصول مشترک زیادی را می توان در دو کتاب یافت که با کلمات مختلف بیان می شوند، ولی هدف و چکیده آنها یک چیز است. ولی چون اکثر آنها اصول مدیریتی هستند و با بحث اصلی ما یعنی توسعه نرم افزار فاصله دارند، از ذکر آنها در اینجا خودداری می کنم. ولی حتماً در پست های آینده درباره اصول مشترک فرایندهای محتلف توسعه نرم افزار خواهم نوشت.

و در انتها یک از نظرات بسیار زبیای که آقای گشنر بیان کرده اند و من شدتاً  به آن اعتقاد و علاقه دارم را برای دوستان در می نویسم (ارزشهای پنجگانه و نظر شخصی من در این پست). “سلسله مراتب به نظر من خیلی بی اهمیت است. اجازه دهید در همه ی جلسات کلیه ی افرادی که می توانند در حل مسئله کمک کنند، صرف نظر از موقعیت شغلی شان، حضور داشته باشند. تعداد کمیته ها و جلسات را به حداقل برسانید. تصمیم گیری کمیته ای را کلاً کنار بگذارید تا مقدار زیادی از ارتباطات صریح و بی پرده انجام شوند.”

 

 

اسم کتاب “رقص فیل ها ” را بارها شنیده بودم و یا در نوشته های دوستهای دیگران درباره آن خوانده بودم. ولی تا به حال شانس مطالعه آن را پیدا نکرده بودم. تا هفته قبل که برای خرید کتابی به کتابفروشی رفته بودم و از پیدا کردن آن ناامید شده بودم، که اتفاقی کتاب “رقص فیل ها ” را مشاهده کردم و شانس خواندن این کتاب بزرگ را به خود دادم. واقعا تا جای که کتاب را مطالعه کرده ام جالب و آموزنده بود. شاید خوشایند بودن بیش از حد کتاب برای من، جملات و عقاید آقای لویی گشنر در همان چند ده صفحه اول بود که مرا به ادامه مطالعه کتاب تشویق می کرد. جملاتی و عقایدی که واقعا بارها درباره آنها فکر کرده و مطالعه کرده بودم. شاید یکی از همان جملات که واقعا از خواندن آن لذت بردم و در واقع چکیده نیم سطری از پست قبلی من بود، را در پایین ذکر می کنم:

من بر پایه اصول، نه روش ها مدیریت می کنم.”

واقعا جمله ای بزرگی است که باید درباره آن اندیشید. اجازه بدهید باز روی هدف پست قبلی تاکید کنم ولی اینبار با ذکر مثالهای از کتابهای رقص فیل ها و راه تویوتا. (جای کتاب “ساختن برای ماندن” در این پست بسیار خالی است، چون این کتاب را به یکی از دوستان امانت داده ام )

رقص فیل ها، جمله اول فصل چهارم : موضوع حیاتی این بود که من از دفتر بیرون بزنم و به میدان بروم. نمی خواستم درک و دریافت من از شرکت بر پایه و تحت تاثیر و گفته ها و گمان های کارکنان دفتر مرکزی باشد.

راه تویوتا، فصل هیجدم، اصل دوازدهم : برای شناخت کامل وضعیت، خودتان بروید و از نزدیک همه چیز را ببینید (گنچی گنباتسو)

هر دو جمله بی شک معنای مشترکی دارند، حال مهم نیست که این جمله را لویی گشنر بیان کرده باشد یا تائیچی اونو. مهم این است که از این اصول استفاده کنیم و مهم نیست که گفته شود این قسمتی از راه تویوتا است یا هر اسم دیگری.

رقص فیل ها، فصل هفتم : چنان چه امروز از من بپرسند به کدام یک از دست آوردهایم بیش از همه افنخار می کنم. به شما خواهم گفت به این دستاورد که وقتی استعفا می دهم جانشین من و همه ی مدیران واحدهای اصلی شرکت از کارکنان قدیمی ای بی ام هستند.

راه تویوتا، فصل پانزدهم، اصل نهم : رهبرانی را پرورش دهید که کاملا کار را درک می کنند، فلسفه آن را زنده نگه می دارند و آن را به دیگران نیز آموزش می دهند.

باز دو جمله با معنای مشترک.

اصول مشترک زیادی را می توان در دو کتاب یافت که با کلمات مختلف بیان می شوند، ولی هدف و چکیده آنها یک چیز است. ولی چون اکثر آنها اصول مدیریتی هستند و با بحث اصلی ما یعنی توسعه نرم افزار فاصله دارند، از ذکر آنها در اینجا خودداری می کنم. ولی حتماً در پست های آینده درباره اصول مشترک فرایندهای محتلف توسعه نرم افزار خواهم نوشت.

و در انتها یک از نظرات بسیار زبیای که آقای گشنر بیان کرده اند و من شدتاً  به آن اعتقاد و علاقه دارم را برای دوستان در می نویسم (ارزشهای پنجگانه و نظر شخصی من در این پست). “سلسله مراتب به نظر من خیلی بی اهمیت است. اجازه دهید در همه ی جلسات کلیه ی افرادی که می توانند در حل مسئله کمک کنند، صرف نظر از موقعیت شغلی شان، حضور داشته باشند. تعداد کمیته ها و جلسات را به حداقل برسانید. تصمیم گیری کمیته ای را کلاً کنار بگذارید تا مقدار زیادی از ارتباطات صریح و بی پرده انجام شوند.”