برچسب: انگيزش تيمي

تیم و انگیره 2

1) نظریه X و Y مک گریگور

افرادیکه تحت رهبری شما قرار دارند دارای چه ویژگیهای هستند؟ آیا آنها افراد مسولئیت پذیر هستند یا نه؟ قدرت خلاقیت آنها در چه حد است؟ با چه عواملی میزان انگیزه آنها بالا می رود؟ شما می توانید به این سوالاتی نسبت به دید خودتان پاسخ دهید، اما فردی به نام مک گریگور نگرش مدیران را در مورد افرادی که تحت رهبریشان قرار دارند را اینگونه بیان می کند: در هر گروه و تیمی، دو دسته از افراد وجود دارند، گروه X و گروه Y اما ویژگیهای این افراد:

گروه X

گروه Y

افراد تنبل و از کار بیزارند.

افراد کار خود را دوست دارند و کار برای آنها مانند بازی است.

افراد مسئولیت گریز هستند.

افراد مسئولیت پذیر هستند.

برای انگیزش افراد باید از مشوقهای مادی استفاده کرد.

افراد توسط کارشان برانگیخته می شوند.

افراد دوست دارند تحت کنترل دیگران باشند.

افراد علاقمند به خود هدایتی هستند.

قدرت خلاقیت در افراد کم است.

قدرت خلاقیت در افراد زیاد است.

توقع حصول نتایج کوتاه مدت

توقع حصول نتایج بلند مدت

تاکید بر استفاده صرف از امکانات و ظرفیت های موجود(عدم میل به پیشرفت)

کوشش برای توسعه منابع و افزایش ظرفیت و خدمات (میل به پیشرفت)

حال جواب خودتان را با جواب آقای مک گریگور مقایسه کنید، و با توجه به فرضیاتی که درباره افراد دارید به هدایت آنها بپردازید.

2) نیازهای مک کللند

من دوست دارم روی کاری که انجام می دهم کنترل داشته باشم و بتوانم در محیط کارم تاثیر بگذارم (قدرت)، ارتباط خوبی با همکارانم داشته باشم (ارتباط)، و بتوانم از تمام ظرفیت خود در محیط کارم استفاده کنم و سیر صعودی در کارم داشته باشم (پیشرفت و موفقیت).

سه عاملی که در بالا بدانها اشاره شد از دید مک کللند، نیازهای اساسی انسان هستند یعنی:

1- نیاز به کسب قدرت 2- نیاز به برقراری ارتباط با دیگران 3- نیاز به موفقیت و پیشرفت

مک کللند نشان داد وجود انگیزه در انسان یا همان میل به موفقیت و پیشرفت در افراد شرط اساسی برای پیشرفت و توسعه کشورهای در حال رشد است و برای رشد و توسعه، تا حد ممکن باید این نیاز را در آنها تقویت نمود. مک کللند معتقد بود فقط 10% افراد هر جامعه دارای نیاز به کسب موفقیت هستند. و چنانچه نیاز به کسب موفقیت در یک جامعه یا کشور قوی نباشد فرآیند توسعه در آن جامعه یا کشور عملی نمی شود.

3) نظریه انتظار

نتایج کنکور ارشد هم که آمد،  جدا از نتیجه کنکور هر کدام از ما ساعات و روزهای را برای مطالعه به خاطر این آزمون سپری کردیم، اما انگیزه و علت ما برای مطالعه چه بود؟ من تقریبا ساعات زیادی را به این کار اختصاص دادم چون فکر می کردم که با مطالعه احتمال قبول در دانشگاه وجود دارد، و هم قبولی در دانشگاه و محیط دانشگاهی هر کدام برای من مشوق های و انگیزنده های بزرگ بودند، پس عاقلانه بود که من ساعات از روز را به این کار اختصاص دهم. حالا برعکس فکر کنید که دانشگاه و محیط دانشگاه هیچ کدام مشوق های برای من نبودند و من می دانستم حتی با مطالعه نیز نمی توانم از دانشگاه قبول شوم، آیا باز عاقلانه بود که من به مطالعه می پرداختم.

مانند مثال بالا نظریه انتظار، انگیزه هر عمل، و علت بروز هر رفتار خاص را مورد بررسی قرار می دهد، و بیان می کند که انگیزش هر فرد تابعی است از «جذابیت نتایج» و «اعتقاد به اینکه کوشش فرد به انجام کار منجر می شود» و «انجام کار به نتیجه مطلوب ختم می شود». «جذابیت نتایج» بر شدت نیازی که به وسیله این نتایج برآورده می گردد، دلالت دارد.

تیم و انگیزه

شما یک تیم مقتدر دارید با توزیع خوبی از مهارتها در تیم، اعتماد و رابطه حسنه بین افراد و …. اما هنوز هم تیم دارای کارائی نیست که شما در ابتدا انتظار داشتید، مشکل کار از کجا است. توجه خود را روی هم تیمی هایتان بیشتر می کنید به صحبت ها و حالت روحی و روانی آنها در محیط کار دقیق می شوید، صحبت های مانند اینکه من انگیزه ای برای این کار ندارم، کار کردن انگیزه می خواهد که من ندارم و یا حرف های مشابه این را هر از گاهی می شنوید، عدم رضایت شغلی و …. سوالاتی مانند این سوالات و مشابه آنرا احتمالا خیلی شنیده و یا به زبان آورده اید. اما حالا وظیفه شما چیست، شما چگونه باید تیم را به محل واقعی خود برسانید، شما می دانید که یک تیم خوب اما بی انگیزه به زودی شکست را در عین ناباوری همگان در آینده نزدیگ ملاقات خواهد کرد. پس چاره کار چیست؟

در پایین به بررسی بعضی از نظریه ها که عواملی را باعث ایجاد انگیزه در افراد می شود را مورد مطالعه قرار داده اند می پردازیم، چون یکی از ویژگیهای اساسی هر فرد ایجاد انگیزه و نیروی مثبت در جمع است.

نظریه سلسله مراتب نیازهای انسانی

سوار بر یک کشتی تفریحی در وسط اقیانوس در حال خوشگذارنی هستید، اما ناگهان طوفان می شود و کشتی شما در هم  شکسته می شود و شما به وسط اقیانوس پرتاب می شوید، بعد از چند روز چشم هایتان را باز می کنید و خودتان را در کنار ساحل یک جزیره می بینید تک و تنها. اولین کاری که شما می کنید چه خواهد بود. جستجو برای غذا برای رفع کرسنگی، جستجو برای یک چشمه آب شیرین، جستجو به دنبال یک جای امن یا جستجو برای پیدا کردن افرادی در آن جزیره و یا دیگر سرنشینان کشتی در آن حوالی و ….  ناگهان از خواب بر می خیزید، خدا را شکر همه اش خواب بود ولی دیگر صبح شده است باید برای رفتن به محل کارتان آماده شود، دیگر نباید نگران آب، غذا و سرپناه باشید، اما شما باز به امنیت شغلی، به کسانی که دوستشان داشته باشید، استقلال، مهارت کاری، احترام در محیط کاری و جامعه نیاز دارید و فکر می کنید. این تصویر را در ذهن خود داشته باشید، و سعی کنید نیازهای را که به آنها اشاره شد در سطوح مختلف و بر حسب اولویت دسته بندی کنید.

همه ما نیازهای داریم، و این نیازها را می توان در سطوح مختلف دسته بندی کرد. یکی از کسانیکه اقدام به اینکار کرد آقای ابراهام مازلو بود، ایشان نیازهای اساسی انسان را که به بعضی از آنها در مثال بالا اشاره شد در 5 دسته بندی کرد و آنها را در قالب یک هرم به تصویر کشید. شکل پایین هرم مازلو را نمایش می دهد.

هرم مازلو

مازلو بیان کرد نیازهای که در قاعده هرم قرار دارند نیازهای اساسی انسان هستند و تا زمانیکه نیازهای یک سطح ارضاء نشود، انسان برای ارضاء نیازهای سطح دیگر ترغیب و انگیخته نمی شود. و با ارضاء نیازهای یک سطح، نیازهای سطح دیگر مطرح می شود و انسان برای ارضاء آن نیازها انگیخته و ترغیب می شود. اما مواردی وجود دارد که شما فکر می کنید اکثر نیازهای شما ارضاء شده است ولی باز فکر می کنید چیزی کم دارید یا باید کاری انجام دهید، حتما تا به حال با این حالت روبرو شده اید. این مرحله یعنی قله هرم مازلو، یعنی مرحله خود شکوفایی، مرحله ای که تمایل داریم استعدادهای را که داریم به مرحله شکوفایی برسانیم، یعنی تبدیل شدن به آنچه که باید باشیم. (برای یک موضوع مرتبط در این مورد و به خصوص ویژگیهای افراد خود شکوفا به مطلب هرم مازلو و نظریه‌ی انگیزه‌های انسانی مراجعه کنید)

افرادی که در تیم عضویت دارند یا در محیط کار با آنها تعامل داریم، اغلب نیازهای دو سطح اول آنها ارضاء شده است. لذا، مدیران باید به برآورده کردن نیازهای سطوح دیگر هرم مازلو بپردازند، برای نمونه در کتاب سامرویل به موارد زیر اشاره شده است:

1- برآورده کردن نیازهای اجتماعی بدین معنی است که افراد بتوانند همکاران خود را ببینند و محلی برای ملاقات آنها در نظر گرفته شود.

2- برای برآورده نیاز به احترام، باید به آنها نشان داده شود که برای سازمان ارزشمند هستند. شناخت عمومی موفقیت، هنوز موثرترین راه انجام کار است. بدیهی است که افراد باید احساس کنند که به اندازه سطح مهارتی که دارند که پول دریافت می کنند.

3- برای برآورده کردن نیازهای خودشکوفایی، باید در کارشان مسئولیت به آنها واگذر شود. آموزش هایی برای آنها در نظر گرفته شود تا بتوانند مهارت های خود را افزایش دهند. (اما به نظر من این مرحله بستگی به شخصیت و شناخت درونی هر فرد از خود دارد)

تئوری بهداشت و انگیزش هرزبرگ:

فکر کنید از اولین روزی که در یک شرکت استخدام شده اید، هر روز که وارد محل کارتان می شوید یک فنجان قهوه روی میز شما قرار دارد، و شما در طول این مدت به این روند عادت کرده اید و این کار را مزیتی خاصی به حساب نمی آورید و با آن خو گرفته اید. ولی یک روز صبح وارد شرکت می شوید و می بینید که از قهوه خبری نیست حالا حس شما چیست، آیا احساس عدم رضایت نمی کنید؟ احتمالا اکثر افراد احساس عدم رضایت می کنند. شاید باور نکنید ولی اتفاقی مشابه مثال بالا فکر کنم در شرکت مایکروسافت اتفاق افتاد بود ولی به جای فنجان قهوه، قضیه مربوط به حوله های شخصی بود که به صورت یکدفعه حذف شده بود و باعث اعتراض و نارضایتی دسته جمعی کارمندان شده بود.

همانند مثال بالا عواملی وجود دارند که حذف یا عدم وجود آنها، احساس عدم رضایت را در فرد به وجود می آورد و در صورت فراهم آمدن عوامل و شرایط مذکور احساس عدم رضایت فرد کاهش می یابد، به طوری که به تدریج به بی تفاوتی فرد نسبت به موضوع مورد نظر می انجامد. این مجموعه از عوامل ار حافظ وضع موجود یا تامین کننده بهداشت روانی می نامند. تقریبا این عوامل انتظارات تمام افراد است.

تصور کنید که شما در یک شرکت کار می کنید و تقریبا وظیفه خاصی در این شرکت به عهده شما است و رضایت نسبی از شغل خودتان دارید، یک روز صبح که وارد شرکت می شوید با حکم جدیدی از مدیریت روبرو می شود که مسئولیت جدیدی را به عهده شما گذاشته است که به نظر شخص خودتان این حکم باعث می شود شما از تخصص ها و استعدادهای خودتان به نحو بهتری استفاده کنید، و این برای شما لذت بخش است و باعث انگیزه مضاعف برای انجام مسئولیت هایتان می شود. شاید شما همیشه دنبال فرصتی بودید تا از آموخته های خودتان به نحو احسن و در حد کمال استفاده کنید و آنرا به عنوان یک نیاز احساس می کردید ولی با اینکه تا به حال این نیاز ارضاء نشده بود ولی شما احساس نارضایتی نمی کردید ولی با ارضاء این نیاز و حکم جدید شما به حد مطلوبی از رضایت در شغل خود دست یافته اید.

همانند مثال بالا عواملی وجود دارند که در افراد ایجاد انگیزه می کنند مانند مسئولیت بیشتر، پیشرفت کار، تشویق به خاطر حسن انجام کار، داشتن آزادی عمل و …. از این عوامل به عنوان عواملی انگیزشی نامبرده می شود.

2 مثال بالا و عواملی که بررسی شد، اولین بار به طور رسمی توسط فردریک هرزبرگ ارایه شد. او که یک مشاور مدیریتی و یک نظریه پرداز کسب و کار بود، در سال 1959 مطالعه ای را صورت داد که حاصل آن، مقاله ای تحت عنوان، ” نظریه بهداشت-انگیزش” بود. در این مقاله بین شده بود که کارکنان تحت تاثیر عواملی به نام “عوامل انگیزشی” و عوامل دیگری مربوط به وضع محیط، به نام عوامل “عوامل بهداشت” هستند. که به طور خلاصه و با توجه به مثال های بالا می توان آنها را به صورت زیر شرح داد:

عوامل بهداشتی عواملی هستند که عدم وجود آنها باعث نارضایتی و شکایت می شود، و وجود آنها تاثیری در رضایت یا ایجاد انگیزه ندارد. اما در صورتیکه عواملی انگیزشی عواملی هستند که وجود آنها باعث انگیزش و عدم وجود آنها میزان انگیزه و رضایت را کاهش نمی دهد. عوامل بهداشتی حافظ وضع موجود هستند و عوامل انگیزشی موجب بهبود و پیشرفت می شوند.

چند پیشنهاد:

1. One of your most important jobs as project manger is keeping the team motivated and constantly monitoring them to make sure they motivated.

2. A really effective way to motivate your team to set up a reward system. But make sure that they understand exactly what they`re begin rewarded for and it MUST be fair, or it could backfire!

3. Training is another great way to keep a team motivated. When people fell that they`re growing professionally, they stay more involved and get more excited by their work.