یک روز در هفته ما در جلسات باز نرم افزاری دور هم جمع می شویم و سعی می کنیم در این جلسات باهم یاد بگیریم. همه ما در یادگیریهای فردی، دارای شیوه خاص و اغلب منحصربفرد هستیم و به صورت انفرادی شاید یادگیرندهای خوب باشیم. ولی زمانیکه ما باهم به عنوان یک گروه دور هم جمع می شویم، شاید دیگر خصوصیات فردی زیاد به کار نیاید و ما آن کارایی فردی را نداشته باشیم. یکی از دغدغه های اصلی من از زمان تشکیل این جلسات موضوع یادگیری جمعی بود و اینکه چگونه میزان موثر بودن این جلسات را افزایش دهیم. خوشحال خواهم شد که دوستان دیگر تجربیات خود را در این زمینه با ما به اشتراک بگذارند تا ما را در رسیدن به هدفمان کمک کنند. البته ما نیز تجربیات خود را ثبت خواهیم کرد تا با دیگر دوستان در رسیدن به هدف مشابه شریک شویم.
یکی از کتابهای که واقعا از مطالعه آن لذت می برم، کتاب پنجمین فرمان (The fifth discipline) می باشد. در این منبع بحث خوبی بر روی موضوع یادگیری جمعی صورت گرفته است. یکی از عناوینی که در این کتاب مورد بحث و بررسی قرار گرفته، بررسی عناوین “گفتگو” و “مباحثه” می باشد. که من به دلیل اهیمت این موضوع، به قسمتهای از آن در پایین اشاره می کنم. و امیدوارم که بتوانم گفتگو و مباحث مفیدی را در جلسات خود تجربه کنیم.
یادگیری جمعی عبارتست از فرآیندی که طی آن ظرفیت اعضای گروه توسعه داده شده و به گونه ای هم سو شود که نتایج حاصله آن چیزی باشد که همگان واقعاً طالب آن بوده اند. این یادگیری بر یک قاعده استوار است و آن عبارت از قاعده آرمان مشترک است. در عین حال رکن اصلی دیگر، قابلیت های شخصی است. چرا که گروههای توانا از افراد توانا تشکلیل شده اند. اما آرمان مشترک و استعداد فردی به تنهایی کافی نیست. جهان مملو از گروههایی از افراد با لیاقت است که برای مدت زمانی دارای یک خواسته و آرزوی مشترک بوده اند و پس ار آن به واسطه شکست در یاد گیری از بین رفته اند.
ما چگونه به هدف خود یعنی یادگیری جمعی دست بیابیم؟ شاید پاسخهای متعددی می توان به این سوال داد ولی یکی از بهترین پاسخ ها و ساده ترین آنها مباحثه و گفتگو می باشد. معنا و مفهوم گفتگو و مباحثه چیست و این دو چه تفاوتی با یکدیگر دارند. “گفتگو” عبارت از ابراز خلاق و آزادنه مسائل اساسی و پیچیده و گوش سپردن عمیق به نقطه نظر دیگران است. اما از طرف دیگر در “مباحثه” نقطه نظرهای متفاوت ارائه شده و از آنها دفاع می شود. هدف از این کار عبارت از یافتن بهتر نقطه نظر ممکن برای پشتیبانی از تصمیمهایی است که در هر زمان اتخاذ می شود. اما اکثر گروهها فاقد توان تمیز و تشخیص بین این دو و حرکت از یکی به سوی دیگری است. پس در پایین این دو واژه را بیشتر مورد بررسی قرار خواهیم داد تا با مفهوم واقعی آن دو و تفاوتها آن بیشتر آشنا شویم تا آنها را به طور صحیح در یادگیریهای جمعی خود بکار گیریم.
واژه “بحث” در زبان با انگلیسی با کلمه “تضارب و تصادم” دارای یک ریشه مشترک می باشند. این معنی چیزی نظیر بازی پینگ پنگ را به ذهن متبادر می سازد که در آن دو طرف دائما توپ را بین خود، رد و بدل می سازند. بنابراین موضوع مورد علاقه از نظر افراد شرکت کننده در بحث مورد تجزیه و تحلیل و موشکافی واقع می شود. واضح است که این امر، مسئله ایست ثمربخش. اما از سوی دیگر منظور و مقصود نهایی در بازی، بردن است و در این مورد نیز بردن عبارتست از اینکه نقطه نظر یک نفر توسط سایر افراد پذیرفته شود. شما ممکن است هرازگاهی قسمتی از نظر دیگران را به جهت تقویت نقطه نظر خود بپدیرید. اما اساسا مایل هستید که نظر شما بر دیگران فائق آید. تاکید شدید بر پیروزی و فائق آمدن بر دیگران، با دلبستگی شدید به تحصیل حقایق سازگاری نمی باشد.
واژه گفتگو از ریشه یونانی “دیالوگس” می آید. “دیا” به معنی “درون” و “لوگس” به معنی “کلمه” و یا به بیانی روشنتر، “معنی”. هدف گفتگو، عبارت از رسیدن به مرحله ای ورای تک تک افراد است. در یک گفتگو، هیچ کدام از ما به دنبال پیروزی نیستیم. چرا که اگر کاری را درست انجام دهیم، همگی پیروز شده ایم. بر این اساس نوع جدیدی از خرد به منظه ظهور می رسد که بر پایه بوجود آمدن یک معنی مشترک استوار است. دیگر نمی توان گفت که افراد در جبهه مقابل یکدیگر قرار دارند. همچنین نمی توان مدعی شد که با یکدیگر در تعامل قرار گرفته اند، بلکه آنچه رخ می دهد این است که ایشان در دریایی از معانی مشترک غوطه وار شده اند که قادر است هر لحظه تغییر یافته و پرورش یابد.
در گفتگو، یک گروه مباحث غامض و پیچیده را از زوایای مختلف بررسی می کنند. افراد هر یک برای خود واجد فرضیاتی هستند که آنها را آزادنه برای یکدیگر مطرح می سازند. حاصل اینکار بیان آشکار و آزادنه عمیق ترین افکار و تجربیات افراد مختلف است که از نقطه نظر تک تک ایشان، بسیار وسیع تر است.
گفتگو و مباحثه، تقریبا مفاهیمی هستند که روبرو یکدیگر قرار دارند. پس چگونه باید این دو را در کنار یکدیگر بکار گیریم و تعادل را بین آنها حفظ کنیم؟
در یادگیری جمعی، مباحثه همراه ضروری گفتگو است. در مباحثه نقطه نظر متفاوت مطرح شده و از آنها دفاع می شود و این امر ممکن است منجر به ارائه تحلیلی مفید نسبت به کل موقعیت گردد. در مباحثه، نقطه نظر متفاوت به عنوان ابزاری جهت کشف نقطه نظری مطرح می شود. در مباحثه، تصمیمهایی اتخاذ می شود. در گفتگو موارد پیچیده شکافته می شود اما وقتی که گروهی باید به نتیجه ای برسد و باید تصمیمی اتخاذ شود، بحث ضروری خواهد بود. بر مبنای تحلیلی که مورد پذیرش گروه قرار گرفته باشد، لازم است که گزینه های مختلف مورد سنجش واقع شده و نگرشی برتر انتخاب شود. این نگرش منتخب ممکن است یکی از گزینه هایی باشد که از ابتدا مطرح شده و یا اینکه در طول بحث حاصل شده باشد. مباحثات سازنده منجر به یک نتیجه و یا جهت اقدام خواهند شد. اما از سوی دیگر گفتگو معمولاً متنافر است و در آن توافقی حاصل نخواهد شد. بلکه دستاوردی غنی تر نسبت به موارد پیچیده و غامض حاصل خواهد شد. هم گقتگو و هم بحث ممکن است به جهات جدیدی از اقدامات، منتهی شوند اما اقدام معمولا مرکز توجه بحث است. حال آنکه در گفتگو به عنوان یک محصول جنبی تلقی شود.
ما باید به عنوان یک گروه یادگیرنده باید یاد بگیریم که چگونه بین بحث و گفتگو حرکت کنیم. هر کدام برای چه اهدافی بکار می روند و چه تفاوتهای باهم دارند.