یک تیم که تقریبا تمام پروژه های خود را در یک سال قبل خارج از برنامه زمانی و بودجه تعیین شده به پایان رسانده بود. یک تیم که مدیران ارشد آن اعتقاد داشتند که یک تیم کامل است و بر پایه فرآیند اجایل عمل می کنند. اما همچنین اعتقاد داشتند که اعضای تیم، تمام توانایی های خود را بکار نمی گیرند و به دنبال پاسخ این سوال بودند که چرا تیم انتظارات واقعی را برآورده نمی کند؟. این تیم مقصد جدید من بود و یافتن پاسخ سوالات مدیران وظیفه من.
در چند روز اول که تازه به تیم ملحق شده بودم با اعضای تیم صحبت کردم، و همانطور که مدیریت اذعان داشت تکتک اعضای تیم از لحاظ فنی در سطح بالای قرار داشتند. تکتک اعضاء به عنوان یک فرد در حیطه تخصص خود عالی بودند، اما مشکل اساسی که من در بررسیها و مشاهداتم متوجه شدم نحوه تعامل اعضاء با یکدیگر به عنوان یک تیم بود. یعنی مشکل اصلی این بود که تیم اصلا شبیه یک تیم عمل نمیکرد. پس برای بررسی بیشتر به یکی از جلسات تیم که درباره طراحی سیستم بود ملحق شدم.
سعید تقریبا بر تمامی مکالمات تیم حاکم بود. و بیشتر ائده های او درباره توصیف سیستم جدید بود. حمید و علی در گفتگو شرکت میکردند و در حین گفتگو با شوخیهای خود می خواستند محیط را شادتر کنند. حسین با تجربه ترین توسعه دهنده تیم تحت تاثیر فضای جلسه و بحث قرار گرفته بود و نمیتوانست چیزی برای ارائه و کمک کردن به موضوع بحث بکند. رضا وقتی از او سوالی پرسیده میشد به راحتی نمیتوانست پاسخ خود را بیان کند. رامین از سعید می خواست که درباره ائدههای خود، جزئیات بیشتری را بیان کند، ولی سعید فقط میخواست ائده ها و طرح های خود را سریع و بدون هیچ جرئیاتی ارائه بدهد.
در آخر جلسه به آسانی میشد حس نارضایتی را در چهره افراد مشاهده کرد. بسیاری از سوالاتی که باید مطرح میشدند، نشده بودند و برای بعضی از سوالها هم پاسخ مناسبی ارائه نشده بود. حتی می شد حس ناامیدی به یکدیگر را در بین اعضای تیم مشاهده کرد.
پس سریعا تصمیم گرفتم که کارائی تیم را افزایش دهم. برای این منظور در اولین مرحله باید اعضای تیم سبک رفتاری همدیگر را درک میکردند و با استفاده از آن سبک تعاملات خود را به گونه ای تغییر میدادند که به عنوان یک تیم به شکل موثرتری کار کنند.
فریم ورک تعاملات
اگر شما از افرادی بخواهید تعریفی از اجایل برای شما ارائه بدهند، احتمالاً شما به تعداد نفراتی که این سوال را از آنها پرسیده اید، پاسخ دریافت خواهید کرد. مجدداً از این افراد بخواهید یک تعریف خیلی انتزاعی از اجایل را اینبار در سه عبارت یک و یا دو کلمهای ارائه بدهند. نتیجه را بررسی کنید به احتمال زیاد در جواب اکثر افراد با عبارات “کارتیمی” و یا “تعاملات” روبرو خواهید شد.
بیانیه چابک بیان می کند: “افراد و تعاملات مهمتر از فر آیندها و ابزارها هستند.” و در یکی از اصول بیانیه چابک بیان شده است: “کارآمدترین و موثرترین روش انتقال اطلاعات به تیم توسعه و تبادل آن در میان اعضای تیم، گفتگوی چهره به چهره است.” بنابراین اگر اجایل یک توافق بزرگ برای افزایش کارایی تعاملات و روشی که تیم باهم کار می کنند هست، پس چرا افرادیکه یک پروژه چابک را شروع می کنند از یک فریم ورک تعاملات که تعاملات و کار تیمی را بهبود می بخشد استفاده نمی کنند؟ در این نوشته سعی خواهیم کرد که با یکی از ارزشمندترین فریم ورک های تعاملات به نام DISC آشنا شویم. (در بسیاری از منابع مدیریتی فریم ورک تعاملات را با عنوان مدل رفتاری، پروفایل شخصیتی و … معرفی می کنند. ولی در اکثر منابع و دوره های مربوط به اجایل از اصطلاح فریم ورک تعاملات استفاده شده است).
تاریخچه DISC
فریم ورکی که من اکثر موارد برای تیم های مختلف توصیه می کنم DISC نام دارد. احتمال دارد شما نیز با DISC آشنایی داشته باشید. اما DISC بسیار قدیمی تر از متدهای چابک و تفکر ناب هست و ریشه های آن به 400 سال قبل از میلاد مسیح برمی گردد، زمانیکه بقراط رفتارهای انسان را مورد بررسی قرار داد و آنها را به چهار گروه تقسیم کرد.
در 1928 ويليام مولتون مارستن کتابی با عنوان “The Emotions of Normal People” منتشر کرد، که در آن تئوری DISC را تشریح کرد. در طول این سالها، شرکتهای متعددی تاییدیه های آماری و بهبود مستمر را بر روی DISC ارائه کردهاند.
تعریف DISC
شما می توانید DISC را به عنوان اثر انگشت رفتاری هر فرد در نظر بگیرید. رفتار هر فرد ترکیبی از چهار عنصر است، اما ترکیب این چهار عنصر در هیچ دو فردی دقیقا مشابه یکدیگر نیست. ترکیب این چهار عنصر است که مشخص می کند هر فرد چگونه رفتار می کند. درک DISC بسیار ساده است، اگر یک فرد بخواهد که بر همه افراد و محیط خود تسلط داشته باشد، این فرد یک D است. هر یک از حروف در عنوان DISC بیانگر یکی از این چهار عنصر است. هر کدام از این حروف به چه معنای هستند؟
The D—Dominator
Dها عاشق سرعت هستند، آنها زود تصمیم می گیرند و از آتجایی که نتیجه گرا هستند می خواهند در سریع ترین زمان ممکن و به هر قیمتی که شده به نتیجه پیش بینی شده برسند. آنها به صورت صریح با طرف مقابلشان صحبت می کنند، و حتی صحبت طرف مقابل را قطع می کنند ولی دوست ندارند کسی صحبت آنها را قطع کند. از این رو این گروه افراد اغلب از طرف دیگران افرادی مستبد و خود رای شناخته می شوند. آنها ریسک پذیر و خلاق هستند و می توانند بی هیچ ابایی استانداردها و وضعیت فعلی را به چالش بکشند. آنها می خواهند همه چیز تحت کنترلشان باشند ولی نمی خواهند خودشان تحت کنترل باشند و توسط دیگران به آنها امر و نهی شود. آنها می خواهند همه چیز را به صورت خلاصه و مفید داشته باشند و از اینکه مطالب به آنها به صورت خیلی ریز و همراه با جزئیات ارائه شود متنفر هستند.
Dهای مشهور: جورج بوش، مارگارت تاچر، پوتین، مایکل جردن و رابرت دنیرو.
The I—Influencer
Iها این موجودات اجتماعی را خیلی زود میشود شناخت. آنها عاشق تعامل، ایجاد ارتباط و صحبت با دیگران هستند. آنها بسیار مشتاقانه و با هیجان صحبت می کنند، و در حین صحبت دستهای خود را تکان می دهند و حالات چهره خود را تغییر می دهند. اگر قرار باشد آنها شما را به انجام کار راضی کنند حتما انگیره کافی برای انجام آن کار را به شما خواهند داد و شما را متقاعد به انجام آن خواهند کرد. اما اغلب آنها موجودات احساسی و خوشبین هستند و به سادگی و گاه حتی بی دلیل به دیگران اعتماد می کنند. آنها با توجه به ذاتی اجتماعی و برون گرا خود دوست دارند به صورت تیمی به فعالیت خود ادامه بدهند و از کار به صورت انفرادی گریزان هستند.
Iهای مشهور: بیل کلینتون، آندره آغاسی، استیو مارتین
The S—Supporter
Sها سنگ صبور تیمها هستند. آنها از دسته افرادی هستند که آهسته و پیوسته حرکت می کنند تا به مقصد برسند، شما می توانید مطمئن باشید که آنها حتما تا آخر با شما خواهند بود. آنها صبور، متفکر، آرام، دلسوز، حامی و مهم تر از همه یک گوش شنوا و هم تیمی قابل اتکاء برای همکاران و دوستانشان هستند. با توجه به ذات پایدار آنها، آنها از تغییرات آنی و تناقصی گریزان هستند و دوست دارند که در محیط های پایداری که با ریتم ثابتی حرکت می کنند فعالیت کنند. آنها نمی خواهند زمانیکه برای در کنار خانواده بودن را در نظر گرفته اند به هیچ قیمتی از دست بدهند. در یک کلام آنها عاشق کار در تیم های کوچک و کمک به دیگران هستند.
Sهای مشهور: مادر تزار، مارتین لوتر کینگ، جان اف کندی
The C—Critical Thinker
Cها عاشقان استانداردها و جزئیات. آنها به درستی و کیفیت اهمیت زیادی می دهند، و به همین دلیل قبل از تصمیم گیری و انجام کارها تحقیق کافی می کنند، و برای اینکار پیش نیازهای این کار یعنی، دسترسی به اطلاعات کامل، زمان کافی برای بررسی تمام جزئیات را نیز طلب می کنند. آنها به صورت سیستمی فکر می کنند و مسائل را به درک خوبی میکنند. آنها معمولا استانداردهای بالای را برای خود در نظر می گیرند که اغلب بالاتر از سطح نرمال هستند. آنها اگر به استانداردهای مورد نظر خود دست نیابند ممکن است برای دیگران مشکل ایجاد کنند.Cها معمولا نیمه خالی لیوان را می بینند زیرا آنها می خواهند همه چیز کامل باشد. آنها اغلب در دسته درونگراها قرار میگیرند و تمایل دارند در پروژههای انفرادی فعالیت کنند. صنعت ما نیازی به افرادی با سی بالا دارد، کدنویسی، طراحی، تست، جمع آوری نیازها و … همه به مهارت های تحلیلی و توجه بالا به جزئیات دارد.
Cهای مشهور: بیل گیتس، آلبرت انشتین، آلن گرین اسپن